علیرضا دردونه

    قربونت برم که انقدر ناز خوابیدی تازه از بیمارستان مرخص شدیم و اومدیم خونه تو هم که انگار کوه کندی همیشه خسته بودی و می خوابیدی ولی نمی دونی که که چه بوی خوبی میدی من همیشه عاشق بوی نی نی بودم که خدا یه نی نیه خشگلشو بهم داد ...

امروز که نشسته بودم و تو خواب بودی با خودم گفتم که بیام و یه کم آرایشت کنم تا ببینم اگه دختر بودی چه شکلی می شدی که اومدم یواش چشمات با دست باز کردم و واست سرمه کشیدم یه خال هم واست گذاشتم وقتی بیدار شدی دیدم وااااای چقدر ناز شدی بابایی که اومد دیگه نگو که حسابی بوست کرد وکللی قربون صدقت رفت خوب شد دختر نشدی وگرنه می دزدینت ...

  تو خیلی پستونکت رو دوست داری شاید از منم بیشتر دوستش داشته باشی چون بدون من می خوابی ولی بدون پستونکت خوابت نمی بره         ...

سلام به همه دوستان عزیز گل پسر من بعد از اینکه چند سال مامان و باباشو چشم انتظار گذاشت بالاخره در 18 آبان ساعت8:30شب بدنیا اومد انقدر بودنش برامون لذت بخش بود که خواستیم این شادی رو با شما قسمت کنیم و لحظه به لحظه بزرگ شدنش رو ثبت کنیم پس در کنارمون باشید و نظراتتون رو بهمون بدید  

گل پسرم این روزا حسابی شیطون شدی دیگه یاد گرفتی که وقتی رو زمین می خوابونمت یه سره برمی گردی رو شکم و بعد از چند دقیقه خسته میشی و صدای گریه ات بلند می شه یه بیایم بلندت کنیم همش می خوای بشینیم باهات حرف بزنیم و باهات بازی کنیم یه دقیقه تنها بگذاریم صدای غرغر کردنت بلند میشه آخه خیلی غرغرو هستی

میمیرم واسه این خنده هات عزیزم ...