علیرضا گل پسرمعلیرضا گل پسرم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

علیرضا دردونه

بدون عنوان

سلام به همه دوستان معذرت بابت غیبت طولانی مون آخه مگه این پسر میذاره که مامانش پای کامپیوتر بنشینه انقدر هم ماشالله شیطونه که یه لحظه نمی تونه آروم باشه تو این مدت هم که نبودیم چند بار مریض شد و حسابی درگیر بودیم البته بعد از تلاش فراوان بالاخره پسرم موفق شد در اوایل ده ماهگیش 4 تا دندون بالا رو پشت سر هم در بیاره والان 6تا دندون داره                   خسته نباشی     ...
14 مهر 1393

آتلیه

اینا هم عکسای 9 ماهگیت که رفتیم آتلیه و عکسای خوشگل ازت گرفتیم عکسای دیگت هم هر وقت آماده بشه واست میگذارم قربون پسر خوش خنده و شیرینم برم که انقدر نازه ...
13 شهريور 1393

گردش

                     این ها هم عکس هایی که وقتی بیرون می رفتیم ازت گرفتم ولی دیگه نمی تونم درست ازت عکس بگیرم چونکه شما عاشق موبایلی و همچین موبایلمو در می آرم تا ازت عکس بگیرم حمله ور می شی به سمتش و وقتی هم که بهت نمی دیم گریه می کنی حسابی تا حواست رو به یه چیز دیگه پرت کنیم ...
31 مرداد 1393

9ماهگی

سلام قند عسل مامان چند وقتی میشه که وبلاگت رو به روز نکردم انقدر شیطون شدی که حتا یک لحظه هم نمینشینی راستی  کارهایی که چند وقتیه که یاد گرفتی که انجام بدی ایناس: دست دستی میکنی حسابی  کافیه واست با آهنگ شعر بخونیم شروع می کنی  به دست زدن یاد گرفتی که بای بای کنی دست به هر چی که بتونی می گیری و ازش بلند میشی و و این جوری تاتی تاتی راه میری   ...
27 مرداد 1393

سفر به قمصر

       پسر گلی من تو تعطیلات عید فطر به همراه تمام فامیل های پدری من رفتیم قمصر و حسابی بهمون خوش گذشت اینجا هم خونه ویلای دایی رضا(دایی مامان) ...
10 مرداد 1393

بالا رفتن

سلام گل پسرم باز اومدم از شیطنت های جدیدت بگم ،از اون هنرمندی هات جدید ترین شاهکاری که دیروز نشون دادی اینه که وقتی که خونه مامان جون گذاشته بودمت تا خودم واسه کاری بیرون برم یه لحظه که ازت غافل شده بودند دیده بودند که تو اتاق نیستی اون وقت کجا رفته بودی؟؟ هیچی دیگه از اتاق رفته بودی بیرون ،بعد از پله های اتاق خواب بیرون از سالن رفته بودی بالا،توی اتاق خواب وای وای وای آخه مامان جون تو این کارها رو از کی یاد گرفتی ما که تو خونه خودمون پله نداریم که یاد گرفته باشی راستی این رو واست نگفتم دو شب پیش تو آشپز خونه بودم و داشتم سحری درست می کردم و شما توی اتاق تنها بودی مشغول بازی خودت اومدم که بهت سر بزنم ببینم چه کار می ...
6 مرداد 1393

بدون عنوان

                                       من نمیدونم تو چجوری رفتی زیر صندلی که حالا تو از اون زیر میخوای بلند بشی و بیای بیرون ...
23 تير 1393

8ماهگی

  گل پسر شیطون بلای من دیگه یاد گرفتی که دستش به هر چی که برسه اونو می گیری و بلند میشه وقتی که توی تختت گذاشته بودمت و مشغول کارام بودم یه دفعه دیدم که دستت رو به تخت گرفتی و بلند شدی که کلی ذوق کرده بودی این هم یه نمونه دیگه که خودتو به زور کشیدی بالای رورواکت و ازش بلند شدی ...
23 تير 1393